بازم عروسی!!!

به نام خدا من هنوزم یخ هستم  این سرما خوردگی فعلاً منو رها نمی کنه!!!


خب باید بگم که اندر احوالات زندگی خوابگاهی همان که بچه ها خیلی سر خوشن تو این محیط!!! 

چند روز پیش یکی از این هم سوئیتی هامون متأهل گردید و پس از یه هفته و اندی به خوابگاه بازگشت

امشب هم واسش عروسی گرفتیم....خیلی جالب بود از اونجایی که ورود برادران ممنوعه اینجا ما هم که آقای داماد نداشتیم که یکی از دوستان خوش ذوقم عکس ایشون رو چسبانید روی صورتش و شد آقای داماد


این قد خندیدیم و خوش گذشت که نتونستم تحمل کنم و چیزی ننویسم راجع به این موضوع


 دوستان خوبم جای همگی خالی 

نظرات 13 + ارسال نظر
من یکشنبه 9 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:57 ب.ظ http://mitoonam.blogsky.com/

سلام خانومی
یاد دوران خوابگاه خودم افتادم میتونم حس کنم چقدر خوش گذشته بهت
امیدوارم این لحظات تو زندگیت زیاد باشه
قدرشو بدون که یه روزی به یکی از بهترین خاطراتت تبدیل میشه
خوابگاه خوش بگذره یه عالم

مرسی دوست خوبم
سعی می کنم
امیدوارم شما هم لحظه های قشنگی داشته باشی

شازده کوچولو دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:37 ق.ظ http://yekpesar.blogsky.com

سلام

امیدوارم زودتر خوب بشی

مبارک باشه

میدونم که کلی خوش گذشته

از تمام لحظات زندگی لذتت ببر ، این دوران دیگه تکرار شدنی نیست

مرسی...ممنون...سرماخوردگی دیگه
چه میشه کرد؟؟!!
ممنونم... شما هم همینطور

روانشناس دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:15 ق.ظ http://www.shadkami.blogsky.com

زندگی خوابگاهی خیلی باحالهآخی سرما خوردیایشاا...زودتر خوب بشیچقده بهت خوش گذشته هااااااااا
ایشاا...همیشه خوش باشیاین آدم برفیه که توی پست قبلیته خیلی خوشگلهاما تو خوشگلتر از ایناییااااااااااخیلی باحالی بلااااااااااا

مرسی دوست خوبمممنونم
آب شدم الان

محمد دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:38 ب.ظ http://in-my-place.blogsky.com

عشق و صفا کنید توی خوابگاه...
ما که نداشتیم ولی بیکارم ننشستیم

بیچاره اون پسر با کلی ارزو اومده زن گرفته!!!
نمی دونه هنوز هیچی نشده صورتش و چسبوندن
روی دیوار!!!!!!!!!!!!!!!!!!

جدی فقط همین یه مورد تو خوابگاه هستش
حالا دیوار کجا بود...از خداش هم باشه

سحر دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:31 ب.ظ http://donyayejvooni.javanblog.com/

سلام
من خودم یک ترم دانشجوی خوابگاهی بودم ..یادش بخیر چقدر خوش میگذشت وقتی شباادای استادا رو در میاوردیم ..
اما خیلی وقتا هم میشستیم ترانه بی کسی معین رو میذاشتیم وگروهی گریه میکردیم
از روی دلتنگی ...
اما ازونجایی که من کارم درسته و پارتی داشتم ترم بعد منتقل شدم شهرمون
ولی الانم ترانه هم اتاقی رو میذارم و گریه ام میگیره

ای ول...پارتی
راست می گی گاهی هم دلتنگی ایجاد می گردد
مرسی دوست خوبم

گیس گلابتون دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:24 ب.ظ http://kaskiat.blogsky.com/

اگه این خوابگاهم نبود نصف خلاقیتهای ملت شکوفا نمیشدا!
خوب میشی مادر....غصه نخور!

مرسی دوست خوبم
خلاقیتهای خوابگاه گونه

ستوده سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:02 ق.ظ http://saba055.blogsky.com

سلام دوست خوبم .
خوشحالم که بلاخره داری خوب میشین .
از طرف من به دوستتان تبریک بگین امیدوارم که همه جوانها خوشبخت بشن .
انشالله نفر بعدی شمایید .

مرسی پیامتون رو میرسونم....ممنونم
نه ه ه ه !!!از این دعاها واسه من نکنین دوست خوبم

محمد سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:24 ب.ظ http://in-my-place.blogsky.com

اخی...
می بینمت وقتی داری ازدواج می کنی...
حالا میگی از این دعا ها نکن؟!!!!!

مصطفی چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:45 ق.ظ http://www.e71.blogsky.com

سلام
مرسی که سر زدی
والا شعرم تو ذهنم اومد منم تو فاز ... بودم نوشتم
خیلی بد بود شعره؟

خواهش می کنم نه...اصلاً فقط سبکش رو می خواستم آقای شاعر تو فاز بودن هم واسه خودش عوالمی داره

نونوچه چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:48 ق.ظ http://nonoche.blogsky.com

یووووووووووووووووووووووووووووووووووووهوووووووووووووووووو به بیتا ی مهربونم
نازنین نونوچه مرسی به خاطر حضور سبزت که وجودم رو گرم می کنه
از این شیطنت ها هم من و دوستام داشتیم... منتها نه تو خوابگاه... تو دوره های دوستانه!!!!
عکسم نمی چسبوندیم... از یه دخمل پسمل می ساختیم
مرسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

علیک یوهوووو نونوچه جان مرسی عزیزم همینطور شما دوست خوبم
خیلی خوبه این شیطنت ها اما خب این دفعه قضیه جدی بود نمی شد آدم بسازیم عروس خانوم غیرتی می شد

رضا سپه وندی چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:56 ق.ظ http://rsepahvandi.webloghaa.com

به نام خدا
سلام
مرسی اومدید و نظر دادید
و منم متنتون خوندم ایشالا سرما دیگه شما را نخوره!!!!
خوشحال میشم لینکتون کنم
استعفا را چرا علنی نکنم؟؟؟؟؟؟
مگه چیزی میشه؟

خواهش می شود.ممنونم نه چیزی که نمی شه حتماً دلیل خاصی داشتین...
خوشحال می شوم من هم لینکتون می کنم...با اجازه پس

شهاب چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:54 ب.ظ http://execution.blogsky.com/

سلام عرض شد
ممنون که به وبم سرزدی و نظر گذاشتی
گفته بودی که چرا انقدر اینجا غمگینه و مطالبت چرا بوی غم میده
خوب باید اینو بگم که من اصلا ادم غمگینی نستم یعنی حد عقل این جوری به نظر نمی رسم
خوب باید یه جایی باشه که ادم خودشو خالی کنه منم یه پسرم و تنها جایی که به فکرم رسید همون جا بود
بازم ممنون
انشالله که همیشه شاد و موفق باشی
بدرود

سلام
این خوبه که آدم شادی هستین اما من آخر سر نفهمیدم خودِ واقعی تون کدومه!!!ابن یا اون
در کل امیدوارم شما هم همیشه شاد باشین شادی واقعی

مقداد چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:26 ب.ظ http://shaperak.blogsky.com

یه وجه شباهتی با هم داریم، اونم اینه که منم خوابگاهیم توی 2 هفته پیش عروسی 2 تا از بهترین دوستام بود که اتفاقا هر دو شونو رفتم و کلی جای شما خالی خوش گذشت خیلی خوش گذشت

چه خوب...کلاً مراسم عروسی دوستان آدم یه حس خوب منتقل می کنه
جای شما هم خالی اینجا خیلی خوش گذشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد