یه خاطره

سلام


نزدیکه عیده و همه خونه هاشون رو تکون می دن!!!امروز هم پدر گرامی ما ناگهان وقتی مامانم نبودن (رفته بودن کلاس) شروع کردن به لرزوندن خونه مون...داداشم هم رفته بود آزمون کانون...من بودم و من...مگه میشه دختر خونه باشی و ببینی بابا دارن کار می کنن و بی خیال باشی!!!دیگه مجبور شدم برم کمک و....


اما خیلی خوب شد چون یه دفترچه خاطرات که مال 13 سال پیش بود و گمش کرده بودم ناگهان جلوم سبز شد 


ما اون زمان ایران نبودیم!(مامان و بابا فرهنگی هستند و یه آزمون هست واسه اعزام به خارج که دو سال می رن اونجا و تو مدارس ایرانی خدمت می کنن)...ما هم رفتیم امارات

این کشور با عربستان مرز زمینی داره و میشه با ماشین رفت اونجا....


خاطره ی من هم مربوط می شه به مسافرت ما به عربستان اونم با ماشین خودمون...الان که فکرش رو می کنم دوباره می خوام برگردم به اون روزگار....نمی دونین چقد جالب بود...ما حدوداً 2 هفته سفر بودیم...مسافتش هم در حد یه روز و نیم بود البته ما اول رفتیم مدینه البته چند بار هم توی کوچه پس کوچه های این شهرها گم شدیم اما در مجموع خیلی جالب بود الان که به اون روزا فک می کنم پر از خاطره می شم ...کاش دوباره اون روزها تکرار بشه...روزهایی که خیلی قشنگ بودن خیلی


 یه مسئله جالب اینکه توی حرم پیامبر و داخل مسجدالحرام نمی ذاشتن دوربین ببریم..اما من چون چادر نداشتم دوربین رو میذاشتم داخل جیبم و اون خانوم ها هم به من چون بچه بودم گیر نمی دادن و چک نمی کردن...چه عکس هایی که قاچاقی نگرفتیم یادش بخیررررر


* پی نوشت:دفترچه ی دست ساز خودم رو که امروز از زیر خروارها خاک پیدا کردم میذارم تو ادامه مطلب...خوشگل نیست اما توش پر خاطره ست البته با خط خرچنگ قورباغه


*امروز روز :+D-----> هستش.....لطفاً لبخند فراموش نشه



نظرات 28 + ارسال نظر
نیم وجبی جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:11 ب.ظ http://nimvajabi.blogsky.com

دفترچه خاطرات جالبی درست کردی
مهم نیس که قشنگ باشه یا زشت ، مهم همون روزایی که واست خاطراتی که دوس داشتیو زنده کردن

سلام

جدی قشنگه پس امیدوار می شویم

ممنون واسه نظرت...آره خاطره ها همیشه قشنگن..

شاد و پیروز باشی

یاس وحشی جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:56 ب.ظ http://yaasevahshi.blogsky.com

درود بسیار بانو ...
خوبین؟ شب به خیر ...
ممنون از این همه لطف و محبتتون ...
آمدم تشکر کنم.

درود بسیارتر
ممنونم...شب شما هم بخیر بسی

بدین وسیله خواهش می شود

شاد باشید

یاس وحشی جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:59 ب.ظ http://yaasevahshi.blogsky.com

خیلی خوبه که پیداش کردید ...
یک وسیله ی مفید برای اینکه شادی های گذشته رو به یاد بیارید و به یادتان بیاندازد الانتان هم ۱۰ سال دیگر می شود خاطره ...
مبارکه بانو

آره خوبه اما هزینه هم داشت دیگه

امیدوارم خاطره ی خوبی بشه...امیدوارم

ممنون

موفق باشید

ویکی جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:48 ب.ظ http://4tik5.mihanblog.com

اینکه آرزو میکنی برگردی به اون روزا اصلا به نفعت نیست.
چون اولا که اونجا الان همه چی واژگونه.
دوما الان اگر میخواستید اونجا از در خونه تا سر کوچه برید ده بار میگرفتن سروته ات میکردن و میگشتنت چرا که یه ایرانی مضنون به انتحاری و تروریست و اینایی...
البته ایت=نا همه به لطف احوالاتیه که این سالا که شوما همینجا بودین ردیف کردن برامون.
اما چه خوب که خاطراتتو دیدی.
هیچی مثل این نمیتونه برام سرگرم کننده باشه.
بابا خارج رفته....!

سلام

واژگونه واژگون که نیست اما خیلی چیزها فرق کرده
چی باید بگم!!!متأسفانه چیزی از اون شکوه ایرانی بودن واسمون باقی نمونده....نمی دونم سهم من چیه؟اما الان که فکر می کنم خودم هم خیلی بی تقصیر نیستم و با این وضعیت قطعاً هم نخواهم بود......

خاطره ها همیشه قشنگن البته بعضی هاشون
اما خب زیادی سرگرم شدن با خاطره ها هم خیلی خوب نیست اینجوری ممکنه از آینده عقب بمونیم

کی؟کجا؟آقا چرا اینجوری می گین شوما

ممنونم بسی

شاد و پیروز باشید

پرهام کوهکن زاده شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:51 ق.ظ http://www.meandmyself.blogsky.com

خب اون عکس هایی هم که گرفتین آپ لود کنین

سلام

خب اون عکسها خیلی هاشون خودمون هم داخلش هستیم.تازه اونا رو باید اسکن کنم...اما چشم حتماً میذارم اگه شد

ممنون

شاد و پیروز باشید

آهو شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:45 ق.ظ http://lady-in-red.blogsky.com

سلام بیتا جون حاج خانوم خوبی؟
نه خسته بانو
خوشحالم که خاطراتت رو پیدا کردی

سلام مرسی...حاج خانوم کیه دیگه!!!!

مرسی شما خسته نباشی

ممنون

شاد و پیروز باشی

یه ضعیفه شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:44 ب.ظ http://zaeife.blogsky.com/

حال و حوای بچگی !!!
حا و هوای غریبیه


به هم حسو حالی دادی بعده خوندن یه متن که واقعا ازش ناراحت شده بودم

بیتا دوستت دارم / بوس

سلام

آره خیلی خیلی زیاد

خواهش می کنم...بسی شاد می شویم
ممنون دوست گلم
شاد و پیروز باشی

سالی جون شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:44 ب.ظ

سلام بیتی بیتی جون!وای!چقدر خوب! من چون خودم خیلی اهل خاطره نویسیم و از دوران راهنمایی تا حالا خیلی دفترچه خاطره دارم و همشم نگه داشتم و کلی با خوندنشون حال میکنم حستو خوب میفهمم از تعریفاییم که از اون زمان برام تعریف کردی میدونم که چه ارزشی داره واست پیدا کردن این دفترچه
راستی واسه تمیز کردن خونم که فکر کنم باید خودت زودتر از بابا دست به کا میشدی دختر خجالت داره ها؟! بیکار باشی خونم باشی تو خونه تکونی کمک نکنی ای ول داره ها!حالا ما رو میگی اینجا درگیر درسیم و فراق از خونه یه چیزی تو چی که تو خونه نشستی در جوار مامان بابا پایان نامه درست میکنی حالا خونه تکونیم نکنی!!!!!!

سلام عزیزم

چقد دلم واسه این بیتی گفتنت تنگ شده
می دونم ...البته شما خاطره ی کل روزها رو می نویسی و من تنبل فقط چند روز رو

آره خیلی خیلی خوشحال شدم...خیلی زیاد

خب کمک سخته دیگه...اونم خونه تکونی...بابای منو که می شناسی کلاً در حال کمک کردن تو خونه هستن

چشم زین پس دیگه بچه خوبی می شم...

شاد و پیروز باشی دوست گلم

نسرین یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:55 ق.ظ http://cloudy2010.blogsky.com

سلام دکتر مهندس خودمون
اول بگم سیب زمینی تو عنوان بلاگتون خیلی قشنگ شده ... چه هنرهایی دارید شما ها!!!
خسته هم نباشید بابت کار بسیار شریف تکاندن خانه
با ماشین خودتون، مسافرت عربستان!!!!
باید جالب باشه...
این جالب تره که خاطراتتون رو پیدا کردید
اما همیشه مرور خاطرات برای من دلگیری میاره! به همین خاطر زیاد دنبال خوندن صفحه های قبل دفترچم نیستم
چون گذر عمر رو می بینم ... کسانی که بودند و الان در کنار من نیستند .... فراموشی رو می بینم و خیلی چیزهای دیگه
حتی عکسهای یادگاری رو هم کم نگاه می کنم ... چند روز پیشا یه کتاب از دوران قبلم پیدا کردم که توش با دوستم داشتیم مکالمه کتبی سر کلاس و در حضور استاد می کردیم .... قشنگ بود ولی ....
امیدوارم همیشه شاد باشی بیتا جان

سلام عزیزم....این دکتر مهندس کیه؟!!!

مرسیییی بسی که توجه کردی هنر نزد ایرانیان است و بس

آره...با ماشین خودمون رفتیم....مرسی....جالب بود خیلی زیاد
چرا خانوم مهندس گل؟!! میشه از خاطرات کلی چیز هم یاد گرفا...باور کن
البته از اون نظر شاید...هر چی یه جنبه بدم داره که این میتونه یکی از اونا باشه.....منم کلی از اون مکاتبات دارم حتماً باید خیلی قشنگ بوده باشه...ولی؟!!!!

ممنونم

شاد پیروز باشی

مقداد یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:45 ب.ظ http://shaperak.blogsky.com

چه جالب، من فکر میکردم کلا به ایرانیا سخت ویزا میدن و تا حالا هم ندیدم کسی با ماشینش بره عربستان!!!!!!!!!!!! خوشا به حالتون، اونجا اذیتتون نکردن؟ ؟

سلام

نه این ماجرا قدیمیه...اون زمون به این شدت محدودیت ایحاد نمی کردن...آخه ما از ایران نرفتیم...اومجا خیلی ها اینجوری میرن عربستان....
ممنونم...فقط همون گم شدنش خیلی ترسناک بود

شاد و پیروز باشید

مقداد یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:46 ب.ظ http://shaperak.blogsky.com

راستی امروز روز جهانی چی بود؟؟؟؟

امروز روز جهانی D:
هستش...روز جهانی لبخند

امیدوارم لحظه هاتون پر شادی باشه

یه ضعیفه یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:50 ب.ظ

امروز چه روزیه بیتا جون ؟؟

امروز روز جهانی D:
هستش...روز جهانی لبخند

امیدوارم لحظه هاتون پر شادی باشه

مسعود گل محمدی یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:27 ب.ظ http://www.arshkebriya.blogfa.com

سلام
میگم عید هم خوبه ها وقتی دفترچه خاطرات پیدا میشه نه !!!
مکه هم رفتی ؟ بابا حاج خانم تودیگه کی هستی

سلام

آره واقعاً عید فقط از این نظرش خوبه

گمونم رفتم حاج خانوم کیه اونوقت؟!!!

شاد و پیروز باشید

pink یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:28 ب.ظ http://www.togetherlife.blogsky.com

چه خوب دفترچه خاطات
انگار با خوندنش آدم بر میگرده به عقب

سلام

آره خیلی خوبه و قشنگ....
مرسی دوست گلم

شاد و پیروز باشید

نسرین یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:15 ب.ظ

مجدد سلام
شمایید دیگه!
باور کنید مکاتبات درسی بوده !!!!!
اصلا هم ولی نداره.....
روز جهانی D: بر همگان مبارک ... من دیر فهمیدم

سلام نسرین خانوم گل

نه بابا!!!من کی باشم

مرسی...واسه شما هم مبارک بسیییی

شاد و پیروز باشی

[ بدون نام ] یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:28 ب.ظ

سلام
واز این روزا چیه از خودت اختراع میکنی دختر؟؟
کم میخندیم که حالا یه روزم روز لبخند باشه
کجا ثبت شده حالا این روز لبخند
دلت نشکنه مام میخندیم
بسه ؟
هنوزم؟
خوب دیگه فکر کنم کافیه؟نیس؟
باشه
دیگه برا تو کافیه باقی لبخندام باشه واسه الی
بیچاره تو غربت تک و تنهاس
نیاز به لبخند من بیشتر داره

سلام عزیزم

من که اختراع نکردم که....جدی جدی دیروز روزش بود
میدونم...امیدوارم همیشه لبخند رو لبهات باشه همیشه

آره الناز که منو فراموش کرده اما من که فراموش نکردم که

چشم...

مرسی

همیشه شاد و پیروز باشی

الی جون یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:11 ب.ظ

سلام یار دبستانی
حالا وبلاگ میسازی مارو خبر نمی کنی
هم اتاقیت

سلام عزیزم

به به به...چه خبر؟بسی دلمان فشرده گشته بود
خب ببخشید...شما که همه چیز منو میدونی که دیگه....از این حرفا نداریم

مرسی که اومدی عزیزم همیشه شاد و پیرزو باشی

ستوده دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:38 ب.ظ http://saba055.blogsky.com

سلام خانمی عزیزم
باز هم خوب شد که دفتر قدیمیت را پیدا کردی اینم مزد کمک به پدرت
خاطره ها همیشه خوب نیستن بعضی وقت ها اذیت میکنن خدا کنه برا تو اینجور نباشه

سلام خانوم معلم گل

ممنون...مزد خوبی بود

امیدوارم همیشه خاطرات واسمون شادی بیارن

ممنون

موفق باشید

روانشناس سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:38 ق.ظ http://www.shadkami.blogsky.com

سلااااااااااااااااااااااام بیتا جووووووووووون
یعد از یه عمر بالاخره تونستم بیااااااااااااااااااام
آخی عجب دفتر خاطرات خوشدله ای بوده
یه عکس هم از دست خط ش میزاشتی
باید خیلی جالب باشه.
منم توی خونه تکونی مون پرونده مهد کودکم رو پیدا کردم یه ساعت نشسته بودم داشتم نگاهش میکردم و میخندیدم
همه کاردستی ها و نقاشی هام توش بود
توی خونه تکونی مون مامانم از بابام کمک نمیگیره! میگه زشته!!!
اما اگه من دست به کار بشم همه رو و حتی بابام رو مشارکت میدم
خونه تکونی دست جمعی بیشتر حااااااااااااال میده
یه بار توی خونه تکونی یه عالمه عکس از دوران کودکی همه مون پیدا کردم
کلا اون روز خونه تکونی کنسل شد
همه نشسته بودیم داشتیم عکس نگاه میکردیم و کلی خاطره تعریف کردیم و کلی هم خندیدیم
به قول یه اس ام اس:
توی خونه تکونی دلت بپا ما رو بیرون نندازی

سلام دوست گلم

خیلی خوشحالم که اینجا می بینمتون

چشم حتماً میذارم

ای ول به شما چه توانایی هایی دارین پس...دست و هورااا

خوشحالم که خوشحالید

همیشه شاد و پیروز باشید

محدثه**al سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:10 ب.ظ http://w-phoenix-d.blogfa.com

سلام عزیزم...
مرسی از لطفت
......
چقدر خوب که پیداش کردی...باید خیلی جالب باشه
فعلا عزیزم

سلام

خواهش می کنم عزیزم

ممنون

شاد و پیروز باشی

نگین سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:01 ب.ظ http://aftabgardoon-negin.mihanblog.com

سلام
من همیشه بهترین دفترچه ی خاطراتم دلم بوده
امیدوارم همیشه بخندی
منم به تو تبریک میگم
حباب آپه

سلام عزیزم

آفرین به شما

چشم میام....شاد باشی و پیروز

صفورا چهارشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:34 ب.ظ http://aryandokht.blogfa.com

سلام. چه وب قشنگی. خوشم اومد. خوشحال می شم به من سر بزنی

سلام

منونم

چشم عزیزم

مسعود گل محمدی چهارشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:39 ب.ظ http://www.arshkebriya.blogfa.com

سلام
بهترین جواب سر بالا لبخنده و ناراحتی چرا در اندیشه های متفاوت هر نظری محترم و قابل تاملست پس اندیشدین بهتر ثواب است برای هر تقدسی

سلام

چه خوب گفتین...واقعاً همینه


ممنون...شاد و پیروز باشید

[ بدون نام ] چهارشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:47 ب.ظ

بیتیییییییییییییی بیتتتتتتتتتتتتییییییییییییی!نیستی دیگه! چرا آپدیت نمیشی دختر !
سرت شلوغه ها؟



ب[:S034:
دم عیدی یه عیدی بذار تو وبت حال کنم.
دیدی بالاخره الی رو هم با وبت آشنا کردم و زمینه دوستی مجدد شما دو گل باغ زندگی رو جور کردم
ولی تو بیشتر به من توجه کن اونو وللشش
تازگیام یه روش جدید یاد گرفت واسه چت کردن من میتونم تصویر اونو از پشت کوههای زاگرس ببینم ولی اون تا حالا موفق به رویت من نشده بهتر بذار تو خماریش بمونه
وبم مشکل داره
خلاصه دلشم واسم پرپر میزنه
حالا عیدی ویان خونمون
منتظرتونم

سلام عزیزم

این چند روز آره بسی زیاد

میرم کلاس جوش

یه جایی که 2 نفر خانومیم و 158 نفر آقا جدی میگم

از 8 صبح تا 6 بعدازظهر

میام بزودی


ممنونم دوست گلم

کسرا چهارشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:37 ب.ظ

ممنون از حضورت دوست خوبم
خوشحالم که خوشحالی
ولی زیاد تو بحر ما و احوالاتمون نرو
بیخیال
مواظب خودت باش

سلام

خواهش می کنم

امیدوارم همیشه شاد باشید این آرزوی منه

هادی پنج‌شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:05 ب.ظ http://www..station.blogsky

سلام
واقعا خیلی عالیه که آدم یه چیزی رو که قبلا گم کرده پیدا کنه! مخصوصا اگه اون دفترچه خاطرات باشه!
منم هر چند وقت یکبار به دفترچم سر میزنم٬ واقعا خاطرات جالبی توشه !

سلام

آری بسی عالیست آفرین به شما...واقعاً یه آرشیو قشنگ دارین پس

شاد و پیروز باشید

محدثه**al پنج‌شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:13 ب.ظ http://w-phoenix-d.blogfa.com

سلام عزیزم

سالی جون جمعه 20 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:47 ق.ظ

تو کلاس جوش وخای چیکار آبجی؟!!!!
نکن !نرو!
دم عیدی بشین تو خونه کمک مامانت باش!
آخه دختر بزرگ کرده که چی؟ بره جوشکاری یاد بگیره اونم دم عیدی؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!



شوخی کردم مامانی
هر جا و مشغول هر کاری هستی از خدا واست بهترینا رو آرزو میکنم دیشبم حرم بودم هم تو رو و هم الی رو خیلی یاد کردم
واسم دعا کن بیتتتتتتتتتتی کارام خیلی رو هم شده نمیدونم چی کار وکنم

دوست دارم

سلام عزیزم

دیگه گفتم شاید به درد بخوره

امسال خیلی کم کمک کردم...کلاً بجه بدی شدم

مرسی دوست گلم...ممنون که منم یادت بود...البته من که همیشه یادتم

بازم ممنون

منم دوست دارم زیاددددد

شاد و پیروز باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد