غصه چرا؟

ما ه من ، غصه چرا ؟!

آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !

یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان

نه شکست و نه گرفت !

بلکه از عاطفه لبریز شد و

نفسی از سر امید کشید

ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید

زیر پاهامان ریخت ،

تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !


ادامه مطلب ...

یاد ایام

سلام


امروز بازی پرسپولیس - استقلال می باشد؛ خب اولش بگم که من کلاً طرفداره پرسپولیس هستم


اما نمی دونم چی شده..قبلاً فوتبال رو بیشتر دوست داشتم اما الان دیگه واسم جذابیتی نداره!!!مخصوصاً این بازی های  خنده داره داخل...گذری می بینم حتی بازی های بارسلونا و منچستر که بسی دوسشون داشتم همیشه....فکر کنم اثرات پیر شدنم باشه..نمی دونم والا؟!!


یادمه بچه که بودم همیشه توی حیاط خونه بابابزرگ با بچه ها فوتبال بازی می کردیم و همیشه این توپ بود که بی اجازه می پرید وسط باغچه و گل های اطلسی رو قتل عام می کرد و دوباره دعواهای بابابزرگ که هیچ وقت جدی نبود و  روز از نو......


جام جهانی 98 رو هم بسی یادمه....اینقد ذوق داشتم که تموم بازی ها و نتایجشون رو توی یه دفتر نوشته بودم و اون دفتر رو کلی نقاشی کرده بودم....پر از نقاشی های جام جهانی (اون موقع تابستون کلاس پنجم بودم)


همه چی خیلی زود می گذره...خیلی زودتر از اونی که فکر می کنیم....امیدوارم قدر لحظه هامون رو بیشترتر بدونیم دوستان گلم

:)

سلام


جمعه شب عروسی دوستم دعوت بودم....


یه سری از دوستان قدیمی بعد 2 سال دور هم جمع شدیم...خیلی خوب بود؛کلاً توی مراسم بسی تابلو بودیم چون همه فهمیدن ما یه سری آدم هستیم که کلاً بسی دچار ذوق زدگی مفرط شدیم...


خلاصه توی مراسم خیلی خوش گذشت...


اما من که دلم واسه اون همه غذا سوخت که اضافه موند...میز شام خیلی چاق و گنده و بود n+1 تا خورشت و برنج و سالاد و دسر و....


جالب این که خانوم های محترم کلاً 1/20 غذاها رو هم نخوردن...من که با اینجور مراسم کلاً مخالفم جدی این همه آدم که میشه بهشون کمک کرد....حالا مراسم نباید خیلی ساده باشه چون پسفردا شمسی خانوم اینا پشت سر آدم حرف در میارناما در این حد خیلی فاجعه انگیز بود


بدترین قسمت مراسم زمانی بود که ما با اون قیافه های خنده دار اومدیم بیرون و دیدیم یه سری از برادران همدوره مون اونجا ایستادن


فکر کنید برای ما که توی اون کلاسها همیشه با قیافه های بسی مثبت حضور داشتیم،خیلی شرمندگی داشت...لباس من که خیلی فاجعه ناک بود یه لباس که دامنش مثل این خانوم های عهد لویی چهادهم بود(خب خوشم میاد دامن پف پفی


به هر حال خیلی خجالت کشیدیم سعی می شود در مراسم های بعدی فکر اینجور برخوردها رو هم داشته باشیم

خرید مهر

سلام


از ترم دیگه قراره یه جا برم درس بدم...نمی دونم کار درستیه یا نه!فعلاً به من دوتا درس دادن واسه تدریس توی سه روز هفته...


رفتم یه مانتو مثلاً خانومی  بخرم...اصلاً یه اوضاعی بود...واسه من که کلاً به مانتوهای جلف  (یعنی اساساً مانتوهایی که یه چیز خاص داشته باشن یعنی یه جوری باشن که با بقیه فرق کنن شاید خیلی زشت باشن اما مهم اینه که خاصن) علاقه دارم خریدن اینجور مانتوها رسماً خیلی فاجعه انگیز بود....

اصولاً علاقه ای هم به طول کشیدن خرید ندارم به نظرم خیلی مسخره ست!کلاً باید زود خرید کرد...اما این دفعه مگه می شد زود خرید کرد؟!!!مامان گرامی کلاً توضیح می دادن در مورد هر کدومش...بگذریم...الان که اینو می بینم کلی به خودم می خندم به این وضعیت پوششی!!!


من قیافم خیلی کمتر از سنم هستش....یعنی  الان در حد ترم یکی می باشم...فکر کنم اگه قرار باشه برم سر کلاس همه اول یه مدت شوکه بشن باید قیافه ی بچه ها دیدنی باشه اون لحظه

زندگی


برای طولانی زیستن، لازم نیست به روزهای زندگی ات اضافه کنی،
تلاشت این باشد که "زندگی" را به روزهایت اضافه کنی .

ادامه مطلب ...