امروز نمی دونم چرا به سرم زد و بعد از مدتها وبلاگ گردی و پرسه زدن توی کوچه پس کوچه های این دهکده ، تصمیم گرفتم یه سرپناه هم واسه افکار خودم بسازم!!! طفلی ها گناه داشتن ...نه اینکه داره هوا کم کم سرد میشه و زمستونم تو راهه دیگه
به قول فرهاد خدابیامرز : تو فکر یک سقفم / یه سقف بی روزن / سقفی برای عشق / محکم تر از آهن
به هر حال امیدوارم این خونه ای که با عرق جبین ساختم به این زودی ها ویران نشه.......
تولد تولد تولدت مبارک /بیا شمع ها رو فوت کن که صد سال زنده باش

ممنون که بهم سر زدی دوست عزیز
دوست داشتی بازم میام
سلام، شما اولین نفری بودین که تو جشن تولد (به تصویر پایین نیگا کنید
) شرکت کردین...ممنونم کاش اینجا هم میشد مثل فیس بوک تگ کرد!!!! بازم ممنون
azizam to hamishe baese eftekhari va hamishe pabarjayi:*
سلام نمیدانم از تولد چه می خواهم واز بودن در زمین بدنبال چی هستم . تولد شاید دیدن به چشم باشد نه خوردن کیک و فوت کردن شمع و....ولی من بدنبال چیز دگری دراین دنیا هستم . تولد برای من فقط سکوت عشق است در هیاهوی مردم در منزل خدا ست
سلام
جالب بود خیلی هم متنتون هم اینکه واسه اولین پستم نظر گذاشتین...اما تولد با کیک و شمع قشنگتر میشه ها