خداروشکر

سلام به همگی


تند نرونید آقا!خواهشاً تند نرونید...دیروز سر  یکی از تقاطع های شهر یه ماشین به ماشینم زد،البته ماشین من که نه بابای گرامی


دوتا جوون این مملکت که حالشون خیلی هم خوب نبود  سرعت فاجعه انگیزی داشتن و ...آخه داخل شهر جای این سرعته؟

من که خیلی ترسیدم.اولین تصادف عمرم بود!آقا پلیسه واسش 16 متر خط ترمز نوشت..خیلی زیاده خیلی....

اما خب واسم جالب بود که بعضی از آدمها تا می دیدن یه زن پشت فرمون بوده احساس مسئولیت می کرد و میومدن می گفتن خواهرم تنها نیستی؟کسی(مرد) همراهت هست واسه کارها؟اما خب بعضی ها هم می گفتن :" این عربستان هم حق داره به خانومها گواهی نامه نمی ده ها!!!" حالا نمی گفتن که  تقصیره من نبوده اصلاً

 بازم خدا رو شکر که سالمم...هر چند ماشین بابا عقبش مچاله شد اما خدا رو شکر جلو ماشین سالم بود...راستی واقعاً کمربندهاتون رو همیشه ببندید،خیلی خیلی موثره

مادر

سلام


باز ما یه مدت نبودیم ببخشید بسی


یه سوال: ساره جان چرا وبلاگت رو بستی؟(امیدوارم بیای یه سر بزنی و واسم بگی چرا)


بالاخره با خستگی زیاد رفتم دنبال کارهای فارغ التحصیلی، یه نصیحت به همه ی دوستانی که می خوان دنبال این کار برن دارم اینه که حتماً کفش آهنین بپوشین!!!خیلی اذیت می کنن خیلی زیاد

کفش من که پاشنش منفجر شد البته پاشنه ای هم نداشت بنده خدا اما خب دیگه خراب شد!!! من که یه شهر دیگه درس می خوندم و می خواستم زودتر تموم شه کارها مجبور شدم کلی راهپیمایی کنم، بدجنس ها ساختمون آموزشی رو برده بودن یه منطقه دیگه و منِ بنده خدا این فاصله بسی اذیتم کرد

ادامه مطلب ...