بازم عروسی!!!

به نام خدا من هنوزم یخ هستم  این سرما خوردگی فعلاً منو رها نمی کنه!!!


خب باید بگم که اندر احوالات زندگی خوابگاهی همان که بچه ها خیلی سر خوشن تو این محیط!!! 

چند روز پیش یکی از این هم سوئیتی هامون متأهل گردید و پس از یه هفته و اندی به خوابگاه بازگشت

امشب هم واسش عروسی گرفتیم....خیلی جالب بود از اونجایی که ورود برادران ممنوعه اینجا ما هم که آقای داماد نداشتیم که یکی از دوستان خوش ذوقم عکس ایشون رو چسبانید روی صورتش و شد آقای داماد


این قد خندیدیم و خوش گذشت که نتونستم تحمل کنم و چیزی ننویسم راجع به این موضوع


 دوستان خوبم جای همگی خالی 

حالا من چی کار کنم پس؟؟؟!!!

زندگی کردن اندر خوابگاه دانشجویی مشقات خودش رو داره....

خوابگاه ما یه سوئیت هستش که 9 نفر آدم توش زندگی می کنن!!! حالا  تا اینجاش قابل تحمله اما مشکل از اونجا آغاز می گردد!!!که این آدمها هر کدومشون از یه منطقه اومدن... یکی از بچه هامون کاملاً گرمایی هستش و تو چله ی زمستونم گرمشه!!! اما من... و یهو می بینی نصفه شب کولر روشن شده ... من همیشه سعی می کنم آخرین نفر باشم که میخوابه تا صبح به تبدیل به یه قالب یخ نشم!!!اما دیگه گاهی از دستم در می ره دیگه


نمونه ش همین دیشب که اول تو قطار مأمورین خوشحالش قاطی کرده بودن و سیستم تهویه رو کُلد انتخاب کرده بودن و من هم که در حد بوندس لیگا سرمایی...بعدشم این دوست گرامی که دیگه کاملش کرد....


حالا امروز من شدم اینطوری 



بازم این قابل تحمله!!!

مشکل اینجاست که من امشب مراسم عروسی دوست دوران راهنمایی و دبیرستانم دعوتم 

و با این وضعیت نمی دونم چی کار کنم....


یکی بگه حالا من چی کار کنم پس.............





مرگ تدریجی

اگر سفر نکنی

اگر چیزی نخوانی

اگر به اصوات زندگی گوش ندهی

اگر از خودت قدر دانی نکنی

به آرامی آغاز به مردن میکنی

زمانیکه خودباوری را در خودت بکشی

وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند

به آرامی آغاز به مردن میکنی

اگر برده عادات خود شوی

اگر همیشه از یک راه تکراری بروی…

اگر روزمرگی را تغییر ندهی

اگر رنگهای متفاوت بر تن نکنی

یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی

تو به آرامی آغاز به مردن میکنی

اگر از شور و حرارت

از احساسات سرکش

و چیزهایی که چشمانت را به درخشش وا میدارنند

و ضربان قلبت را تندتر میکنند

دوری کنی

تو به آرامی آغاز به مردن میکنی

اگر هنگامیکه با شغلت یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی

اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی

اگر ورای رویاها نروی

اگر به خودت اجازه ندهی

که حداقل یکبار در تمام زندگیت

ورای مصلحت اندیشی بروی

امروز زندگی را آغاز کن

امروز مخاطره کن!

امروز کاری بکن

مگذار که به آرامی بمیری

شادی را فراموش نکن»




پابلو نرودا




 

Top of Form

Bottom of Form

Bottom of Form

 

تولد

همیشه به دنیا اومدن یه کوچولو اینقدر  منو تحت تأثیر قرار میده که ساعت ها می شینم و محو این اثر بدیع خداوند می شم به نظر من که تولد زیباترین شاهکار خداست ....


امروز هم یه نی نی تو خونواده ما به دنیا اومد... منم کلی خوشحالم و اومدم شادی هامو تقسیم کنم


یه جا خوندم : " به دنیا اومدن هر کودک نشون می ده که خدا هنوز از انسان نا امید نشده"


خدایا از اینکه هنوز به ما اعتماد داری ممنون 




داداش خوبم

داشتن یه برادر که یه ذره از خودت کوچیکتره...به خصوص اگه مهربون باشه و کلی هوای تو رو داشته باشه و بهت احترام هم بذاره بهترین هدیه ای که خدا می تونه به آدمی مثل من بده


ممنونم خدای مهربونم